مصعددیکشنری عربی به فارسیاسانسور , بالا برنده , بالا بر , پلکان متحرک , پله برقي () (در دستمزد يا قيمتها) تعديل کننده , بلند کردن , سرقت کردن , بالا رفتن , مرتفع بنظرامدن , بلندي , بالا
مصعدلغتنامه دهخدامصعد. [ م َ ع َ ] (ع اِ) محل برآمدن و محل عروج و صعود. (ناظم الاطباء). جای بالا برآمدن . (آنندراج ). معراج . (منتهی الارب ذیل ع رج ). محل برآمدن . صعودگاه . جای
مصعدلغتنامه دهخدامصعد. [ م ُ ص َع ْ ع َ ] (ع ص ) شراب گرم کرده با آتش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || تصعیدشده . (ناظم الاطباء). تبخیرشده ، چنانکه شراب مصعد، سرکه ٔ مصعد،