مصفیلغتنامه دهخدامصفی . [ م ِ فا ] (ع اِ) مصفاة. صافی . پالاون . راووق . پالونه و ترشی پالا. ج ، مصافی . (ناظم الاطباء).
مصفیلغتنامه دهخدامصفی . [ م ُ ص َف ْ فا ] (ع ص ) صاف شده . صاف کرده شده . (ناظم الاطباء). مصفا. پالوده . ویژه کرده . بی غش کرده . ناب و روشن کرده شده . (آنندراج ). تصفیه شده . پ
مصفی الرعاةلغتنامه دهخدامصفی الرعاة. [ م َ فَرْ رُ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) ودود. حب الصبیان . فوّه ٔ برانیة. افارینی .(یادداشت مؤلف ). بلسکی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
عسل مصفیلغتنامه دهخداعسل مصفی . [ ع َ س َ ل ِ م ُ ص َف ْ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عسل موم گرفته ٔ صاف کرده . (ناظم الاطباء). عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرده باشند. عسل پالوده