مصانلغتنامه دهخدامصان . [ م َص ْ صا ] (ع ص ) رجل مصان ؛ مردی که شیر گوسپندی مکد از ناکسی . دشنام است که به مرد گویند «یا مصان » و به زن گویند «یا مصانة»؛ یعنی ای مکنده ٔ تلاق ما
مصانةلغتنامه دهخدامصانة. [ م َص ْ صا ن َ ] (ع ص ) کلمه ٔ دشنام است که به زن گویند «یا مصانة»؛ یعنی ای مکنده ٔ تلاق مادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصان شود.
مصانعلغتنامه دهخدامصانع. [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مصنع و مَصْنَعة. (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی : سل المصانع ر
مصانعلغتنامه دهخدامصانع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) کسی که آسان فرامی گیرد کاری را و چیزی را. (ناظم الاطباء).
مصانعتلغتنامه دهخدامصانعت . [ م ُ ن َ / ن ِ ع َ ] (از ع ، مص ) مصانعة. نیک فراگرفتن . رجوع به مصانعة شود. || (اِمص ) ممالثة. (منتهی الارب ). مداهنه . ملاعبه . خوش رفتاری . نرمی .