مصلالغتنامه دهخدامصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) مصلی . نام جائی در شیراز که آرامگاه حافظ در آن است . رجوع به مصلی شود.
مصلالغتنامه دهخدامصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) مصلی . نمازگاه و جای نماز. (ناظم الاطباء). جای نماز. (غیاث ) مطلق جای نماز. (آنندراج ). مسجد. (ناظم الاطباء) : چون که اسلام مَنَت
مصلاویلغتنامه دهخدامصلاوی . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 6هزارگزی شمال باختری خرمشهر با 120 تن جمعیت . آب آن از شطالعرب و راه آن اتومبیل ر
مصلاةلغتنامه دهخدامصلاة. [ م َ ] (ع ص ) زمین گیاه صلیان ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ): ارض مصلاة؛ زمینی که در آن صلیان فراوان باشد. (ناظم الاطباء).
مصلاتلغتنامه دهخدامصلات . [ م ِ ] (ع ص ) مرد رسای در امور. (منتهی الارب ). ج ، مصالیت . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).