مرغملغتنامه دهخدامرغم . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی وی بر خاک مالیده شده باشد. (ناظم الاطباء).
مرغملغتنامه دهخدامرغم . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی کسی را به خاک میمالد. (ناظم الاطباء).
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع اِ) سختی و ناپسندی . (از منتهی الارب ). کره و اکراه . (از اقرب الموارد). رغم . و رجوع به رغم شود. || بازیی است مر عربان را. (منتهی الا
مرغمةلغتنامه دهخدامرغمة. [ م َ غ َ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است به معنای رغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رغم شود.