مرغیلغتنامه دهخدامرغی . [ م ُ رَغ ْ غی ] (ع ص ) کلام ٌ مرغی ، کلام مُرَغ ة؛ سخن که معنی خود ظاهر نسازد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرغیلغتنامه دهخدامرغی . [ م َ رَ ] (اِخ ) فرقه ای با عقاید خاص ساکن برخی نواحی مجاور الموت چون ده دیکین وگرمارود و غیره . برخی آنان را مزدکی شمرند. مرقی .
مرغیونیلغتنامه دهخدامرغیونی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغیون که از قرای بخارا است . (از الانساب سمعانی ).
مرغیانلغتنامه دهخدامرغیان . [ م َ رَ ] (اِخ ) مَرَغی ها. مرقیان . فرقه ای مقیم نواحی مجاور الموت گویند مزدکی اصل اند.