مرسملغتنامه دهخدامرسم . [ م ِ س َ ] (ع اِ) به معنی رَسیم است که نوعی از رفتار شتر باشد و آن سریعتراز «ذمیل » است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرسملغتنامه دهخدامرسم . [ م ُ رَس ْ س َ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از ترسیم . رجوع به ترسیم در ردیف خود شود. || ثوب مرسم ؛ جامه ٔ خطدار به خطوط ضعیف . (منتهی الارب ). جامه ٔ بخطها.
مرسملغتنامه دهخدامرسم . [ م ُ رَس ْ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از ترسیم . رجوع به ترسیم در ردیف خود شود.
مرسمةلغتنامه دهخدامرسمة. [ م ُ رَس ْ س َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مرسَّم ، نعت مفعولی از مصدر ترسیم . رجوع به مرسَّم و ترسیم شود.
مرسمةلغتنامه دهخدامرسمة. [ م ُ رَس ْ س ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث مرسم ، نعت فاعلی از مصدر ترسیم . رجوع به مرسِّم و ترسیم شود.
مرسمندهلغتنامه دهخدامرسمنده . [ ] (اِخ ) جائی است به نزدیک شهرک دزک به ماوراءالنهر و آنجا در هر سالی یک روز بازار بود که گویند آنروز در آن بازار افزون از صد هزار دینار بازرگانی کنن