مرسلینلغتنامه دهخدامرسلین . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسَل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان . ارسال شدگان . فرستادگان . گسیل داشتگان : مدرس شد ع
مرسلینلغتنامه دهخدامرسلین . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسِل در حالت نصبی و جری (در فارسی این قاعده رعایت نشود). مرسلون . فرستندگان . ارسال دارندگان .
مرسینلغتنامه دهخدامرسین . [ م َ ] (اِ) مورد که گیاهی است . ریحان القبور. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مورد شود.
مرسینلغتنامه دهخدامرسین . [ م ِ ] (اِخ ) بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه .راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد.
مرسیناء اغریالغتنامه دهخدامرسیناءاغریا. [ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی آس بری است . (از مخزن الادویه ).قِف و انظر. خیزران بلدی . (یادداشت مرحوم دهخدا).