مرحبلغتنامه دهخدامرحب . [ م َ ح َ ] (اِخ ) معروف به مرحب خیبری یکی از سران یهود و رئیس یکی از قلعه های خیبر که در سال هفتم هجرت در جنگ خیبر با علی علیه السلام نبرد کرد و به دست
مرحبلغتنامه دهخدامرحب . [ م َ ح َ ] (ع مص ) فراخ شدن . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) فراخی . بزرگی . گشادی . وسعت . پهناوری . (ناظم ا
مرحبةلغتنامه دهخدامرحبة. [ م َ ح َ ب َ ] (ع مص ) ترحیب . مرحبا گفتن . (از اقرب الموارد). ترحاب . (یادداشت مؤلف ). تهنیت گفتن . (ناظم الاطباء). رجوع به مرحبا و ترحیب شود.
مرحبادیکشنری عربی به فارسیهالو (کلمه اي که در گفتگوي تلفني براي صدا کردن طرف بکار ميرود) , سلا م کردن , خوشامد , خوشامد گفتن , پذيرايي کردن , خوشايند