مرخشهلغتنامه دهخدامرخشه . [ م َ رَ ش َ ] (ص ) نحس . (لغت فرس اسدی ) (اوبهی ) (رشیدی ) (انجمن آرا). شوم . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (رشیدی ). نامبارک . (برهان قاطع) : آمد نوروز و ن
مرخشهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنحس؛ شوم: ◻︎ آمد نوروز و نو دمید بنفشه / بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۹).
مرقشهلغتنامه دهخدامرقشه . [ م َ ق َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپار بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، در2هزارگزی جنوب غربی قره ضیاءالدین و یکهزارگزی غرب راه قره ضیاءالدین به