مساغلغتنامه دهخدامساغ . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سوغ . آسان به گلو فروشدن چیزی . گوارندگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوغ شود. || (اِ) جای گذر و راه . (منتهی الارب
معساءلغتنامه دهخدامعساء. [ م ِ ] (ع ص ) (از «ع س ی ») دوشیزه ٔ قریب البلوغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختر دوشیزه ٔ نزدیک بلوغ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معساجلغتنامه دهخدامعساج . [ م ِ ] (ع ص ) بعیر معساج ؛ شتر که در رفتن گردن دراز کند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معساةلغتنامه دهخدامعساة. [ م َ ] (ع ص ) (از «ع س ی ») سزاوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سزاوار و شایسته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).