معاذلغتنامه دهخدامعاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن صرم خزاعی ، فارس خزاعة و از شعرای جاهلیت بود. وی اول کسی است که گفت : «زر غباً تزدد حباً». (از اعلام زرکلی چ 2 جزء 8 ص 167).
معاذلغتنامه دهخدامعاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن عفراء صحابی است . (از منتهی الارب ).از بیعت کنندگان عقبه ٔ اولی است . نام پدر وی حارث بن رفاعة و نام مادرش عفراءبنت عبیدبن ثعلبة است .
معاذلغتنامه دهخدامعاذ. [ م َ ] (ع مص ) پناه بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- معاذاﷲ ؛ کلمه ٔ انکار یعنی پناه می برم به خدا و این کل
معاذ رازیلغتنامه دهخدامعاذ رازی . [ م ُ ذِ ] (اِخ ) پدر یحیی بن معاذ رازی . و رجوع به یحیی بن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا شود.
معاذ مصریلغتنامه دهخدامعاذ مصری . [ م ُ ذِ م ِ ] (اِخ ) ابوجعفر از عارفان قرن سوم و استاد شیخ ابوالحسین سیروانی کهین است . (نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 83). و رجوع به همین مأخذ شود.
معاذةلغتنامه دهخدامعاذة. [ م َ ذَ ] (ع مص ) پناه گرفتن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). پناه بردن و گویند معاذةاﷲ ای اعوذ بالله و کذا معاذة وجه اﷲ. (منتهی الارب ). پناه بردن . (آنن
معاذةلغتنامه دهخدامعاذة. [ م َ ذَ ] (ع اِ) افسون و تعویذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افسون . ج ، معاذات . (از اقرب الموارد). تعویذ. عوذ. رقیه . (یادداشت به خط مرحو
معاذةالعدویةلغتنامه دهخدامعاذةالعدویة. [ م َ ذَ تُل ْ ع َ دَ وی ی َ ] (اِخ ) بنت عبداﷲ ومکناة به ام الصهباء (متوفی به سال 83 هَ . ق .). زنی فاضل و از علمای حدیث و اهل بصره بود. از علی (