معیبلغتنامه دهخدامعیب . [ م َ ] (ع ص )عیب ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عیب ناک و معیوب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آهومند. دارای عیب .مُعَیِّب . (یادداشت به خط مرحوم
معیبلغتنامه دهخدامعیب . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ) معیوب . عیب ناک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو آبی به یک جا مهیا شودشود حوضه و آنگه به دریا شودمعیب بود تا بود در مغاک معلق
معیبةلغتنامه دهخدامعیبة. [ م َ ی َ ب َ ] (ع اِ) جای بی حرمتی و بی آبرویی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چیزی که بی آبرویی آورد. (ناظم الاطباء).