معزملغتنامه دهخدامعزم . [ م ُ ع َزْ زِ ] (ع ص ) افسونگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عزیمت خوان و افسونگر. (غیاث )(آنندراج ). آن که عزایم نویسد. آن که عزایم
معزملغتنامه دهخدامعزم . [ م َ زَ / م َ زِ ] (ع مص ) آهنگ نمودن و دل نهادن . عزیمة. عزیم . || کوشش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معزوملغتنامه دهخدامعزوم . [ م َ ] (ع ص ) آهنگ نموده و عزم و اراده کرده و قصد نموده . (ناظم الاطباء).