مفرقلغتنامه دهخدامفرق . [ م َ رَ / رِ ] (ع اِ) تار سر، که فرق جای موی سر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). محل جداکردگی مویها از هم و فرق سر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وس
مفرقلغتنامه دهخدامفرق . [ م ُ رِ ] (ع ص ) مرد کم گوشت یا فربه ، از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقةمفرق ؛ ناقه ٔ بچه مرده . (منت
مفرقةلغتنامه دهخدامفرقة. [ م َ رِ ق َ ] (ع اِ) جایی که دو راه از هم جدا می شودو دوراهه . (ناظم الاطباء). سر دوراهه . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به مَفرَق یا مَفرِق ش
مفرقعاتدیکشنری عربی به فارسیشاه بلوط اروپايي , رنگ خرمايي مايل بقرمز , درجزيره دورافتاده ياجاهاي مشابهي رها شدن يا گير افتادن
مفرقملغتنامه دهخدامفرقم . [ م ُ ف َ ق َ ] (ع ص ) دیر پیرشونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بدخوار و بدغذا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدخوراک