مفرلغتنامه دهخدامفر. [ م َ ف َرر / م َ ف ِرر ] (ع مص ) گریختن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). فرار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به فرار شود.
مفروجلغتنامه دهخدامفروج . [ م َ ] (ع ص ) شکافته و چاک زده و شکسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مفرجلغتنامه دهخدامفرج . [ م ُ رَ ](ع ص ) کشته که کشنده ٔ او را ندانند. (مهذب الاسماء).کشته که در دشت ، دور از ده یافته شود. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کشته که د
مفرجلغتنامه دهخدامفرج . [ م ُ رِ ] (ع ص ) ماکیان با چوزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماکیان دارای جوجه . (از اقرب الموارد). || تیرانداز نیکو که روزی ناگاه مهارت
مفرجلغتنامه دهخدامفرج . [ م ُ ف َرْ رَ ] (ع اِ) شانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شانه و مشط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) آن که آرنج او از بغلش دور باشد. (منتهی ال
مفرجلغتنامه دهخدامفرج . [ م ُ ف َرْ رِ ] (ع ص ) کسی که دور می کنداندوه را. (ناظم الاطباء). برنده ٔ اندوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گفتم اندر او با حکماءدینی ... و با حکماء