مستهاملغتنامه دهخدامستهام . [ م ُت َ ] (ع ص ) سرگشته و آشفته و از جای رفته و رنجور از عشق . (منتهی الارب ). سرگشته و حیران . (غیاث ) (آنندراج ). شیفته و ازجای رفته . عاشق خرد بشده
مستناملغتنامه دهخدامستنام . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) هر زمین پست که در وی آب ایستد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متهاملغتنامه دهخدامتهام . [ م ِ ] (ع ص ) آنکه در تهامه آیدو رود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بسیار آمد و شد کننده در تهامه . (ناظم الاطباء).
متهامسلغتنامه دهخدامتهامس . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) با یکدیگر رازگوینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهامس شود.
متهامشلغتنامه دهخدامتهامش . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) در یکدیگر درآینده و جنبنده با هم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آمیخته و درهم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تها