محاذاتلغتنامه دهخدامحاذات .[ م ُ ] (ع اِمص ) محاذاة. موازات . رویارویی . روبرویی . مقابل . برابر. روبرو. مقابله . (زوزنی ). رویاروی . روبرو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ایلک باح
تبدل محاذاتلغتنامه دهخداتبدل محاذات . [ ت َ ب َدْ دُ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تغییر برابری : سبب نزدیکتر آن است که چیزها که برابر چشم باشد از برابری بگردد و این را بتازی تبدل
محاباتفرهنگ مترادف و متضاد۱. یاری کردن ۲. طرفداری کردن، ناحق کردن، جانبداری ناعادلانه کردن ۳. میلبه ناحق کردن ۴. احتیاط کردن، ملاحظه کردن ۵. فروگذاشتن ۶. احتیاط، ملاحظه، پروا
محاباتلغتنامه دهخدامحابات . [ م ُ ] (ع مص ) محابا. محاباة. رجوع به محابا و محاباة شود.- محابات کردن ؛ ترسیدن .- || کوتاهی و سهل انگاری کردن . فروگذاشتن : اگر محاباتی کند جانش برف
محاذاةلغتنامه دهخدامحاذاة. [ م ُ ](ع مص ) حذاء. (زوزنی ). مقابله . (زوزنی ). مقابل شدن و در برابر کسی قرار گرفتن . (از منتهی الارب ). بازاء چیزی قرار گرفتن . (از اقرب الموارد). مق