مخدراتلغتنامه دهخدامخدرات . [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد. (غیاث ) (آنندراج ). چیزهائی که اعضای آدمی را بی حرکت و سست میکند. (ناظم الاطباء).
مخدراتلغتنامه دهخدامخدرات . [م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) زنان پرده نشین . مأخوذ از خدر بالکسر که به معنی پرده است . (غیاث ) (آنندراج ). خانم های باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و با ش
مقدراتلغتنامه دهخدامقدرات . [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع اِ) سرنوشتها و تقدیرات و قسمتها و نصیبها. (ناظم الاطباء).