مخاذیللغتنامه دهخدامخاذیل . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مخذول است . (غیاث ).ج ِ مخذول است که به معنی خوارکرده شده باشد. (آنندراج ). مردمان مخذول و فرومایه . (ناظم الاطباء) : جنگی قوی ب
مخایللغتنامه دهخدامخایل . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) نشانه ها. علامتها : شرم و حلم و سخا شمایل اوهر سه ظاهر شد از مخایل او. سنائی .و حمداً للّه تعالی که مخایل مزید مقدرت و دلایل مزیت بسط
مخایلةلغتنامه دهخدامخایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع مص ) امیدوار شدن به باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). آماده ٔ باریدن شدن آسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء) (از آنند
مخایلفرهنگ انتشارات معین(مَ یِ) [ ع . مخائل ] (اِ.) 1 - نشانه ها، علامت ها. 2 - ابرهایی که طلیعة باران هستند. ج مخیله .
مخایلفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ابرهایی که طلیعۀ باران است.۲. علامات؛ آثار: مخایل نجابت، مخایل کیاست.