logsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیاههها، لگاریتم، کنده، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کندن
مخلسلغتنامه دهخدامخلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) گیاه خشک و تر بهم آمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سری که موی سیاه و سفید دارد. (آنندراج ) (
اشهب مخلسلغتنامه دهخدااشهب مخلس . [ اَ هََ ب ِ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشهب مخلص . از رنگهای اسب است . رجوع به اشهب حدیدی شود. (از صبح الاعشی ج 2 ص 18).
تیر تعادلequalizer beamواژههای مصوب فرهنگستانتیر متقاطعی که به زیر بینهگیرها (logstringer) اضافه میشود تا تعادل آنها را در جهت عمودی برقرار کند