مخزاجلغتنامه دهخدامخزاج . [ م ِ ] (ع ص ) ماده شتری که در فربهی چنان نماید که گویا آماسیده است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
مخزابلغتنامه دهخدامخزاب . [ م ِ ] (ع ص ) شتر آماسیده از فربهی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مخزانلغتنامه دهخدامخزان . [ م َ ] (اِخ ) نام معبد ترسایان که به اسم بانی معروف است . (غیاث ). و رجوع به مخران شود.