مدراجلغتنامه دهخدامدراج . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه که عادت آن چنان باشد که درگذرد از یک سال و بچه ندهد . (منتهی الارب ).
مدراءلغتنامه دهخدامدراء. [ م َ ] (ع ص ) تأنیث اَمْدَر. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به امدر شود. || زن کلان شکم . (منتهی الارب ). تأنیث امدر است به معنی شکم گنده و برآمده ا
مدراةلغتنامه دهخدامدراة. [ م ِ ] (ع اِ) سرخاره . (مهذب الاسماء). مِدری ̍. (منتهی الارب ). سیخ و شاخ باریک که زنان به وی موی سر راست کنند. (آنندراج ). مدرات . ج ، مداری . رجوع به