مدققدیکشنری عربی به فارسیمامور رسيدگي , مميز حسابداري , شنونده , مستمع , شطرنجي , بشکل شطرنجي ساختن ياعلا مت گذاردن , شطرنجي کردن , نوعي بازي شبيه جنگ نادر , چکرز
مدققلغتنامه دهخدامدقق . [ م ُ دَق ْ ق َ ] (ع ص ) کوفته شده و نرم کرده شده . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تدقیق . رجوع به تدقیق شود.
مدققلغتنامه دهخدامدقق . [ م ُ دَق ْ ق ِ ] (ع ص )آنکه نیک می کوبد. (ناظم الاطباء). کوبنده و نرم کننده .نعت فاعلی است از تدقیق . رجوع به تدقیق شود. || کار باریک کننده و نکته های ب
مدققفرهنگ انتشارات معین(مُ دَ قِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - باریک گردانیدن . 2 - کار دقیق کننده . 3 - نکته های دقیق پیدا کننده .
مدققةلغتنامه دهخدامدققة. [ م ُ دَق ْ ق َ ق َ ] (ع اِ) نوعی طعام که از خرما و نان کوفته ترتیب دهند با روغن . (منتهی الارب ). || طعامی است که از گوشت ریزه ریزه کرده ٔسرخ کرده ترتیب
مدقوقلغتنامه دهخدامدقوق . [ م َ ] (ع ص ) کوفته شده . (غیاث اللغات ). نرم کوفته شده . (ناظم الاطباء). خرد و شکسته شده .(از اقرب الموارد). آردشده . (یادداشت مؤلف ). || مقروع . کوب
مدقوقةلغتنامه دهخدامدقوقة. [ م َ قو ق َ ] (ع اِ) گوشتابه . مدققة. و هی کثیرالغذاء یقوی البدن و الباه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدققة شود.
مدقوقفرهنگ انتشارات معین(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کوفته شده . 2 - لاغر و باریک . 3 - آن که مرض دق دارد.