مدخلیلغتنامه دهخدامدخلی . [ م َ خ َ ] (اِ) محل دخول و درآمد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی چهارم ذیل مَدخَل شود.
مدخلیلغتنامه دهخدامدخلی . [ م ُ خ َ ] (حامص ) لئامت . پستی . بخل . فرومایگی . مدخل بودن : آفتاب جودت ار نور افکند بر مدخلی در زمان چون سایه بگریزد ز طبعش مدخلی .سوزنی .