ممتلیلغتنامه دهخداممتلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) پرشده . (ناظم الاطباء). پر. آگنده . رجوع به امتلاء و ممتلی شود.
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی . [ م ُ ت َ ] (از ع ، ص ) پر. آگنده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پر. لبالب . آگنده . (از ناظم الاطباء). انباشته . مَلاَّن : اندر خریف دماغ از رطوبته
ممتلیةلغتنامه دهخداممتلیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) تأنیث ممتلی . پر. آگنده . || زن آگنده گوشت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مملیلغتنامه دهخدامملی . [ م ُ ] (ع ص ) املاکننده . (یادداشت مرحوم دهخدا). فروخواننده چیزی را بر کسی .