لنگ لنگوواژهنامه آزادنان بازی کودکان در استان فارس که بچه ها به ترتیب با یک پا، مسافتی از یک راه را می پیمایند و وقتی پایشان قبل از علامت مورد نظر بر زمین بگذارند بازنده محسوب می شوند.
چلنچولغتنامه دهخداچلنچو. [ چ َ ل َ ] (ص ) کسی را گویند که لباس و رخوت خود را زود چرکن و ملوث گرداند. (برهان ). کسی که چرکن و ملوث باشد و جامه ٔ خودرا کثیف نگاه دارد. (انجمن آرا) (آنندراج ). چرکین و آنکه خود را چرکین نگه دارد. (ناظم الاطباء). کسی یا چیزی که چرکین و ناپاک باشد. || کسی که عقلش نا
لنژولغتنامه دهخدالنژو. [ ل ُ ژُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در (مارن عُلیا) از ولایت لانگرس نزدیک دیژان به فرانسه و دارای 301 تن سکنه .
پلنولغتنامه دهخداپلنو. [ پ ِ ] (اِ) دوغ ترش ستبرشده باشد، گروهی آن را کشک گویند که بمالند و قاتق آشها کنندیعنی قروت . (اوبهی ). ظاهراً این تصحیف پینو باشد.