منقذلغتنامه دهخدامنقذ. [ م ُ ق ِ ](ع ص ) رهاننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . خلاص کننده : المنقذ من الضلال . (از یادداشت مرحوم دهخد
منقذملغتنامه دهخدامنقذم . [ م ُ ق َ ذِ ](ع ص ) شتابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). شتافته و آنکه می شتابد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ابومنقذلغتنامه دهخداابومنقذ. [ اَ م ُ ق ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن ثوب . محدث است و صفوان ابو عمرو از او روایت کند.
ابومنقذلغتنامه دهخداابومنقذ. [ اَم ُ ق ِ ] (ع اِ مرکب ) اسب ، از آنروی که راکب خود را از مهالک نجات بخشد. فرس . (المرصع) (مهذب الاسماء).
ابن منقذلغتنامه دهخداابن منقذ. [ اِ ن ُ م ُ ق ِ ] (اِخ ) مؤیدالدوله ابوالمظفر مجدالدین اسامةبن مرشدبن علی حمیری شیزری . مولد او به سال 498 هَ . ق . و وفات به دمشق در 584. او سفرهای