منضملغتنامه دهخدامنضم . [ م ُ ض َم م ] (ع ص ) پیوسته شونده و آمیخته شونده و فراهم آینده به چیزی . (آنندراج ). ضمیمه شده و افزوده شده و پیوسته شده و ملحق گشته و درج شده و در میان
منضمةلغتنامه دهخدامنضمة. [ م ُ ض َم ْ م َ ] (ع ص ) تأنیث منضم . ج ، منضمات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منضم و منضمات شود.
منضماتلغتنامه دهخدامنضمات . [ م ُ ض َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ضمیمه ها و چیزهای افزوده شده . (ناظم الاطباء). ج ِ منضمة، تأنیث منضم .