مناهملغتنامه دهخدامناهم . [ م َ هَِ ] (اِخ ) پادشاه اسرائیل در سالهای 747 تا 738 ق .م . هنگامی که سلیمان کشته شد پادشاه زاکاری برای به دست آوردن فرمانروائیش دست به کار شده و مناه
مناهملغتنامه دهخدامناهم . [ م َ هَِ ] (اِخ ) رئیس قوم یهود که پس از مرگ هرود کبیر (در قرن اول میلادی ) علیه رومیان قیام کرد و خود را پادشاه اورشلیم نامید ولی «العازار» که بر گروه
مناهمةلغتنامه دهخدامناهمة. [ م ُ هََ م َ ] (ع مص ) با هم دم سرد و ناله برآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منهمةلغتنامه دهخدامنهمة.[ م َ هََ م َ ] (ع اِ) جای درودگری و جای تراشیدن ازچوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دکان درودگری و نجاری . (ناظم الاطباء). جای درودگری . (از اقرب الموارد)
مداهمةدیکشنری عربی به فارسیتاخت و تاز , يورش , حمله ناگهاني , ورود ناگهاني پليس , يورش اوردن , هجوم اوردن