مناهزتلغتنامه دهخدامناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از من
مناهزتفرهنگ انتشارات معین(مُ هِ زَ) [ ع . مناهزة ] (مص ل .) 1 - نزدیک شدن به هم . 2 - فرصت یافتن و غنیمت شمردن . 3 - پیش آمدن شکار را.
مناهزتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پیشی گرفتن؛ مسابقه.۲. نزدیکی گرفتن؛ نزدیک شدن.۳. غنیمت شمردن فرصت.
مناهزلغتنامه دهخدامناهز. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) نزدیک رسیده ٔ به مردی . مُراهِق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناهزة شود.
مناهبتلغتنامه دهخدامناهبت . [ م ُ هََ / هَِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) مناهبة. غارت کردن . غارت : همیشه پادشاهان در طلب ملک بر مجرای این عادت رفته اند... و از یکدیگر به مغالبت و مناهبت
مناهزةلغتنامه دهخدامناهزة. [ م ُ هََ زَ ] (ع مص ) فرصت چشم داشتن . (المصادر زوزنی ). فرصت یافتن و غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).رجوع به
مناهضتلغتنامه دهخدامناهضت . [ م ُ هََ / هَِ ض َ ] (از ع ، اِمص ) مناهضة. مقاومت و برابری در جنگ . محاربه . مقاتله : امروز تو به عزم مزاحمت ما برخاسته ای و همت بر مناهضت و پیکار گم
مناهبتفرهنگ انتشارات معین(مَ هَ بَ) [ ع . مناهبة ] (مص ل .) 1 - برابر هم دویدن در مسابقه . 2 - غارت کردن .