مترحلغتنامه دهخدامترح . [ م ُ ت َرْ رَ ] (ع ص ) جامه ٔ سیررنگ . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زندگانی تنگ . (آنندراج ) (ناظ
مترحلغتنامه دهخدامترح . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) اندوهگین کننده . (آنندراج ). کسی که اندوهگین می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتریح شود.
مترحلغتنامه دهخدامترح . [ م ُ رِ ] (ع ص ) آن که پیوسته چیزهای نامرغوب بیند و شنود. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مترحرحلغتنامه دهخدامترحرح . [ م ُ ت َ رَ رِ ] (ع ص ) اسپ که فراخ کند پاها را تا کمیز اندازد. (آنندراج ). اسب فراخ گذارنده پاها جهت کمیز انداختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحرح ش
مترحللغتنامه دهخدامترحل . [ م ُ ت َ رَح ْح ِ ] (ع ص ) کوچ کننده . (آنندراج ). کوچ کننده و سفر کننده . (ناظم الاطباء). کسی که به ناپسند پیش آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
مترحملغتنامه دهخدامترحم . [ م ُ ت َ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). مهربان و شفیق و بارحم و نرم دل و دلسوز. (ناظم الاطباء). || رحمت فرستنده . (ناظم الاطباء). و ر
مترحیلغتنامه دهخدامترحی . [ م ُ ت َ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مار که گرد شود. (آنندراج ).مار گرد شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحی شود.
مترجحلغتنامه دهخدامترجح . [ م ُ ت َ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) گراینده و جنبنده . (آنندراج ). جنبیده و از این طرف به آن طرف در هوا حرکت داده شده . (ناظم الاطباء). || مایل گرداننده . (آنن