متفرعاتلغتنامه دهخدامتفرعات . [ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمتفرع . توابع و لواحق و متعلقات . مشتقات و مناسبات .(از ناظم الاطباء). و رجوع به متفرع و متفرعة شود.
متفرقاتلغتنامه دهخدامتفرقات . [ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤنث سالم متفرق . چیزهای پراکنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به متفرق شود.
مفترعاتلغتنامه دهخدامفترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) منشعبات . متفرّعات : و جمله ٔ بحور اشعارعجم را در چهار دایره نهیم : هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک ب