متسعلغتنامه دهخدامتسع. [ م ُ س ِ ] (ع ص ) آنچه بسازد عدد نه را. (از ناظم الاطباء). || کسی که خداوند شترانی باشد که نه روز یک نوبت آب خورند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از
متسعلغتنامه دهخدامتسع. [ م ُت ْ ت َ س َ ] (ع ص ، اِ) جای فراخ و گشاد و جزء فراختر و گشادتر. (ناظم الاطباء) || (در اصطلاح هندسه ) در نزد مهندسین عبارت است از سطحی که محاط به نه ض
متسعلغتنامه دهخدامتسع. [ م ُت ْ ت َ س ِ ] (ع ص ) (از «وس ع ») فراخ شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراخ و پهن و عریض و گشاد و پهن شده . (ناظم الا
متسعبلغتنامه دهخدامتسعب . [ م ُ ت َ س َع ْ ع ِ ] (ع ص ) دراز شونده مانند رشته از آب لزج و نحو آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). لزج و چسبان و دراز و کشیده شده مانند انگبین و شرب
متسعرلغتنامه دهخدامتسعر.[ م ُ ت َ س َع ْ ع ِ ] (ع ص ) آتش برافروخته شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آتش مشتعل و برافروخته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسعر