گوش بده، گوش دادن، شنیدن، پذیرفتن، استماع کردن، پیروی کردن از
فهرست، سیاهه برداری، فهرست نویسی، اسم نویسی
چرت زدن
lichting
لتن . [ ل َ ت ِ ] (ع ص ) شیرین . (منتهی الارب ).
لتین . [ ل ُ ت َ ] (اِ) در تداول عوام ممسوخ کلمه ٔ رُطیل و رُطیلاء عرب است .
listenership
شنوندگان، شنونده، گوش دهنده، مستمع
شنونده، گوش دهنده، مستمع
استماع
گوش دادن، استماع
listen
hear, listen
listen, notice, tend
تجدید نظر کنید
پرشده
aglisten
بلعیدن، پرتلالوء، جسته جسته برق زدن، برق زدن، درخشیدن، ساطع شدن