مهمهلغتنامه دهخدامهمه . [ م َهَْم َه ْ ] (ع اِ) بیابان هموار. (دستورالاخوان ). ج ، مهامه . دشت دور. دشت و زمین خالی و ویران . (منتهی الارب ). بیابان دور. (مهذب الاسماء) دشت دورد
مهمهةلغتنامه دهخدامهمهة. [ م َهَْ م َ هََ ] (ع مص ) مه مه گفتن کسی را یعنی که بازایست . (منتهی الارب ). زجر کردن . (تاج المصادربیهقی ). || بازداشتن کسی را از سفر. || بازایستادن و
موهمهلغتنامه دهخداموهمه . [ هَِ م َ ] (ع ص ) موهمة: کلمات موهمه ؛ سخنان به وهم افکننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهم و وهم و موهمة شود.