دوستیfriendship, likingواژههای مصوب فرهنگستاندر نظریة سهوجهی عشق استرنبرگ، رابطهای که در آن شور و تعهد وجود ندارد و فقط صمیمیت وجود دارد
مهنهلغتنامه دهخدامهنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه ٔخراسان ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری فیض آباد. سر راه عمومی گنابا
مهنهلغتنامه دهخدامهنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) یکی از اعاظم بلاد خراسان از ناحیت خابران و از آنجاست شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر صوفی معروف : بوسعید مهنه در حمام بودقائمش کافتاد م
مهنهواژهنامه آزاد(محلی) چراگاه و محل اسکان انسان و دام. واژۀ مهنه ساده شدۀ میهنه است که خود شکلِ تغییر یافتۀ واژۀ میهنی است.
قاسمی مهنه ایلغتنامه دهخداقاسمی مهنه ای . [ س ِ ی ِ م ِ ن َ ] (اِخ ) خواجه ابوالقاسم برادر خواجه ابوالفضل مهنه ای بود و در شعر خود به قاسمی تخلص میکرد. اخلاق حمیده و اطوار پسندیده داشت .
ناصر مهنه ایلغتنامه دهخداناصر مهنه ای . [ ص ِ رِ م ِ ن َ ] (اِخ ) خواجه ابونصر متخلص به ناصر یا ناصری ، از شیخ زاده های خطه ٔ مهنه است و «بعضی او را برادر شیخ ابوسعید ابی الخیر و بعضی ا
خواستدیکشنری فارسی به انگلیسیaim, desire, fancy, liking, preference, propensity, readiness, requirement, resolution, stomach, volition, will, wish
دلبستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیattachment, devotion, fondness, friendship, interest, liking, partiality, spirit