liesدیکشنری انگلیسی به فارسیدروغ، کذب، افتادن، خلاف، وضع، چگونگی، دروغ گفتن، دراز کشیدن، ماندن، قرار گرفتن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، واقع شدن، موقتا ماندن
لحزلغتنامه دهخدالحز. [ ل َ ح َ ] (ع مص ) زفت و دشوارخوی گردیدن . (منتهی الارب ). بخیل شدن . (تاج المصادر).