ماتیلغتنامه دهخداماتی . (حامص ) چگونگی مات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت آنکه مات شده است .
کماتیلغتنامه دهخداکماتی . [ ک َ تی ی ] (ع ص ) خیل کماتی ، اسبان کمیت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسبان کمیت وآن منسوب است به کَماتَه . (اقرب الموارد). ج ِ کمیت کزبیر به معنی
ماتیکلغتنامه دهخداماتیک . (از فرانسوی ، اِ) (مخفف از کسمتیک فرانسوی ) ماده ٔسرخ که زنان به لب مالند. (از فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ کُسمِتیک فرانسوی که از کُسمِتیکُوس یونانی گرفت