مالهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. افزاری که بَنّا با آن گل یا گچ میمالد.۲. (کشاورزی) تختۀ بلندی که کشاورزان با آن زمینهای شیارشده را هموار میکنند.۳. [قدیمی] آلتی که با آن پارچه را آهار می
مالهلغتنامه دهخداماله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) افزاری که بنایان بدان گل اندایند و گل ماله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). افزاری که گلکاران بدان کاهگل و گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان )
چمالهلغتنامه دهخداچماله . [ چ ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) در تداول عامه ، به معنی پارچه یا لباس یا کاغذ ناصاف و پرچین و چروک . پارچه یا کاغذ درهم مالیده و در هم فشرده . مُچاله . مقابل صاف
کمالهلغتنامه دهخداکماله . [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اورامان است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کمالهلغتنامه دهخداکماله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ)ابریشم کج را گویند و آن ابریشم فرومایه است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کماله بمعنی کج (کژ) مقابل راست را به معنی «کژ»