ملسلغتنامه دهخداملس . [ م َ ] (ع مص ) راندن سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تند دویدن ماده شتر و جز آن . (از اقرب الموارد). || آمیختن و
ملسکتلغتنامه دهخداملسکت . [ م ُ ل ِ ک ُ ] (اِخ ) متفکر طبیعی دان و فیزیولوژیست و فیلسوف هلندی (1822 - 1893 م .) و مدافع ماده پرستی بود. (از لاروس ).
ملس هالغتنامه دهخداملس ها. [ م ُ ل ُ ] (اِخ ) مردمی بودند یونانی که در درون اپیر نزدیک دریاچه ٔ پئوم بونی یا ژانین سکنی گزیده بودند. (از ایران باستان ج 2 ص 1212 و 1213). مردم اپیر
ملسوعلغتنامه دهخداملسوع . [ م َ ] (ع ص ) گزیده ٔ مار و عقرب . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گزیده شده . ملدوغ . لدیغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).