ملثملغتنامه دهخداملثم . [ م ِ ث َ ](ع ص ) خف ملثم ؛ سُم که سنگ را بشکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). و رجوع به ملثوم شود.
ملثملغتنامه دهخداملثم . [ م ُ ل َث ْ ث َ ] (ع ص ) بوسیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || دهان بند بر دهن استوار بسته . (از اقرب الموارد).
ملثمونلغتنامه دهخداملثمون . [ م ُ ل َث ْ ث َ ] (اِخ ) قبیله ای است . اولاد الملثمیة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ملثمینلغتنامه دهخداملثمین . [ م ُ ل َث ْ ث َ ](اِخ ) قومی از مغاربه که بر اندلس فرمانروایی یافتند. (از ذیل اقرب الموارد). خاندانی که به مرابطین نیز مشهورند. (عیون الانباء ج 2 ص 64
ملثوملغتنامه دهخداملثوم . [ م َ ] (ع ص ) خف ملثوم ؛ سپل شتر که بر سنگ آید و خون آلوده شود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). سمی که بر سنگ خورد و خون آلوده شود. (نا