ملیقلغتنامه دهخداملیق . [ م َ ] (ع ص ) بچه ٔ افکنده . (منتهی الارب )(آنندراج ). بچه ٔ سقطشده و افکنده . (ناظم الاطباء).
ملیقلغتنامه دهخداملیق . [ ] (ع اِ) سیاهی با لیقه که در دوات اندازند : مگرملیق دواتت شود در این سوداهمی بپیچد بر خویش زلف حورالعین . کمال اسماعیل .رجوع به مدخل بعد شود.
ملیقةلغتنامه دهخداملیقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) دوات که سیاهی آن درست کرده و لیقه داده باشند در آن . (منتهی الارب ). دواتی که در آن مرکب و سیاهی با لیقه انداخته باشند. (ناظم الاطباء)
مجلیقلغتنامه دهخدامجلیق . [ م ِ ] (ع ص ) رجل مجلیق ؛ مرد گشاینده ٔ دندانها وقت خنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). مردی که دندانهای وی هنگام خنده نمایان باشد.