پیشبین تقاطعlevel crossing predictorواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ واپایشی که بهکمک آن موقعیت و سرعت قطاری که به تقاطع نزدیک میشود، محاسبه میشود و سامانههای حفاظتی تقاطع همسطح فعال میشوند
تقاطع همسطحlevel crossing, grade crossing, highway-rail grade crossingواژههای مصوب فرهنگستانمحل تلاقی مسیر راهآهن با جادۀ همتراز آن
تقاطع همسطح اختصاصیoccupation level crossingواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع همسطحی که دسترسی به ملک یا عرصۀ اختصاصی را فراهم میکند
تقاطع همسطح پیادهfootpath level crossing, FPواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع همسطحی که فقط برای عابر پیاده طراحی شده است
تقاطع همسطح فرمانپذیرcontrolled level crossingواژههای مصوب فرهنگستانتقاطع همسطحی که به سامانۀ راهبند مجهز و به علائم حفاظتی مرتبط شده باشد
مثرثرلغتنامه دهخدامثرثر. [ م ُ ث َ ث ِ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار گوینده و بیهوده به تکرار حرف زن
مثرطملغتنامه دهخدامثرطم . [ م ُ ث َ طِ ] (ع ص ) بسیار فربه یا خاص است به ستور. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). بسیار فربه و ستور بسیار فربه . (ناظم الاطباء).
مثرملغتنامه دهخدامثرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج ). اثرم گرداننده . (از
مرثملغتنامه دهخدامرثم . [ م َ ث ِ / م ِ ث َ ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ). انف . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
مرثمةلغتنامه دهخدامرثمة. [ م ُ رَث ْ ث َ م َ ] (ع ص ) ارض مرثمة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ). زمینی که به بارانی اندک مرطوب شده باشد. (از متن اللغة). ممطورة. (اقرب الموارد)