leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
کمثرةلغتنامه دهخداکمثرة. [ ک َ ث َ رَ ] (ع مص ) گرد آمدن چیزی و درآمدن بعض آن در بعض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اجتماع چیزی و تداخل بعض چیز در بعضی . (ناظم الاطباء) (از اقرب ال
مثرودلغتنامه دهخدامثرود. [ م َ ] (ع اِ) ثرید. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). ترید. (ناظم الاطباء). اشکنه . ثریده . اُثرُدان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص ) ثو
مثرودةلغتنامه دهخدامثرودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) ارض مثرودة؛ زمین اندک باران رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثرودیطوسلغتنامه دهخدامثرودیطوس . [ م َ ] (معرب ، اِ) پادزهر منسوب به مهرداد . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نخست این تریاق مهرداد کرد و اندروماخس گوشت افعی بر آن زیاده کرد و تریاق ان