ژن کُشندهlethal geneواژههای مصوب فرهنگستان1. هریک از ژنهای بارز در حالت ناخالص و ژنهای نهفته در حالت خالص که باعث مرگ شود 2. ژنی که براثر انباشت جهشها یا وجود جهش کُشنده ممکن است به مرگ موجود حامل م
پادکنش الکترونیکی مخربlethal electronic countermeasuresواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پادکنش الکترونیکی که در آن از سامانههای انهدامسخت مانند موشکهای ضدرادار و سلاحهای پرتوی استفاده میکنند اختـ . پادکال مخرب
چندۀ کُشندۀ پنجاهدرصدlethal dose fifty, LD50واژههای مصوب فرهنگستانچندۀ یک مادۀ سمی که در مدتزمان معین 50 درصد اندامگانهای مورد آزمایش را میکُشد متـ . چندۀ نیمکُش
مرگباردیکشنری فارسی به انگلیسیbane, baneful, deadly, deathly, fatal, killing, lethal, macabre, mortal, murderous, pestilent
مهلکدیکشنری فارسی به انگلیسیbane, deadly, deathly, fatal, fateful, killing, lethal, mortal, pernicious, pestilent, pestilential, vital