میخیلغتنامه دهخدامیخی . (ص نسبی ) منسوب به میخ . آنچه نسبت به میخ دارد. شبیه میخ . مانند میخ .- خط میخی . رجوع به ذیل کلمه ٔ خاورشناسی و خط شود.|| در اصطلاح متصوفه ، خرقه و جبه
میخیفرهنگ انتشارات معین(ص نسب .)منسوب به میخ ؛ خط ~نام خطی است که به علت شباهت علامات آن به «میخ » ب دین نام خوانده می شود و ظاهراً از اختراعات سومریان است . سنگ نبشته های کهن آشور
میخیساندگویش اصفهانی تکیه ای: axisne طاری: axisna طامه ای: xisnâɂe / xis-e kere طرقی: deraxisna کشه ای: axisna نطنزی: xis-e kera
میخیسدگویش اصفهانی تکیه ای: axise طاری: axisa طامه ای: xise طرقی: axisa کشه ای: xis axera نطنزی: xis-e xora
خط میخیلغتنامه دهخداخط میخی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از خط کهن است . رجوع به کلمه ٔ «خط» و «خاورشناسی » در این لغت نامه شود.- خط میخی وان ؛ این خط در وان مرسوم
خط میخیcuneiform, cuneiform writingواژههای مصوب فرهنگستاننظام نوشتاری کهن با نشانههای میخیشکل که در کتیبههای سنگی یا الواح گلی یا ظروف فلزی برجای مانده است و غالباً هجایی است