میزیدنلغتنامه دهخدامیزیدن . [ دَ ] (مص ) میختن . آب تاختن . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). شاشیدن و بول کردن . (ناظم الاطباء). ادرار کردن . شاشیدن . آب تاختن . شاش کردن . (یادداشت
میزیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبول کردن؛ شاشیدن: ◻︎ هر کجا در دل زمین موشیست / سرنگونسار بر فلک میزد (انوری: ۶۰۳).