مشمعلغتنامه دهخدامشمع. [م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) موم جامه . (آنندراج ). مومی و انداخته شده ٔ در موم گداخته و اندوده شده ٔ با موم . (ناظم الاطباء). جامه ای که به موم گداخته ،
مشمعفرهنگ انتشارات معین(مُ شَ مَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) اندود شده با موم ، مومی . 2 - نوعی پارچة نایلونی .
مشمعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شمعآلود.۲. مومآلوده.۳. پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.