labelدیکشنری انگلیسی به فارسیبرچسب، اتیکت، علامت، لقب، متمم سند یا نوشته، تکه باریک، اصطلاح خاص، برچسب زدن
برچسبlabel 1واژههای مصوب فرهنگستانباریکهای از کاغذ یا مقوا یا فلز که بر چیزی نصب میشود و بر روی آن اطلاعات یا دستورالعمل مرتبط با آن چیز نوشته میشود
labelsدیکشنری انگلیسی به فارسیبرچسب ها، برچسب، اتیکت، علامت، لقب، متمم سند یا نوشته، تکه باریک، اصطلاح خاص، برچسب زدن
labelsدیکشنری انگلیسی به فارسیبرچسب ها، برچسب، اتیکت، علامت، لقب، متمم سند یا نوشته، تکه باریک، اصطلاح خاص، برچسب زدن
برچسب اطلاعات تغذیهایnutrition facts labelواژههای مصوب فرهنگستانبرچسبی نشاندهندۀ اطلاعاتی دربارۀ محتوی مواد مغذی که برای کمک به مصرفکنندگان در انتخاب مواد غذایی تهیه میشود
برچسب موضوعیsubject labelواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعاتی در مدخل اصطلاحی که نشاندهندة حوزة موضوعی اصطلاح است
برچسب مومیاییmummy labelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی علامـت شنـاسایی از جنس چـوب یا سنگ که در مصر دورۀ یونانی-رومی هنگامی که اجساد را از خانه به گورستان یا زادگاه متوفی منتقل میکردند، مورد استفاده قرار میگرفته است